معنی همراه شواهد
حل جدول
لغت نامه دهخدا
شواهد. [ش َ هَِ] (ع ص، اِ) ج ِ شاهد. (اقرب الموارد). گواهان. (کشاف اصطلاحات الفنون). || ج ِ شاهده. (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به شاهد و شاهده شود. || (اصطلاح صوفیه) در اصطلاح صوفیه، هرچه دل حاضر آن است شاهد آن است و آن حاضر مشهود اوست و شواهد به صیغه ٔجمع بر مخلوق اطلاق شود و شاهد به صیغه ٔ مفرد بر حق تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به شاهد شود.
- شواهد اشیاء، عبارت است از اختلاف اکوان بوسیله ٔ احوال و اوصاف و افعال، مانند: مرزوق که گواهی دهد بر روزی رساننده و حی ّ که گواهی دهد بر میراننده و امثال آن. کذا فی الاصطلاحات الصوفیه. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- شواهد توحید، هرچه بر تعین خاص احدیت داشته باشد بدان از ماسوای خود متمایز شود چنانکه گفته اند: ففی کل شی ٔ له آیه - تدل علی انه واحد. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- شواهد حق، عبارت است از حقایق موجودات، چه آن حقایق گواه صدق بر هستی ایجادکننده باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). حقایق اکوان است که بر مکنون گواهی دهد. (از تعریفات جرجانی).
همراه
همراه. [هََ] (ص مرکب) آنکه در راه با کسی رود:
مبادا به جز بخت همراهتان
شود تیره دیدار بدخواهتان.
فردوسی.
ز بدها تو بودی مرا دستگیر
چرا راه جستی ز همراه پیر؟
فردوسی.
همی بود همراهشان چار سگ
سگانی که نخجیر کردی به تگ.
فردوسی.
چرا همراه بد جستی و بدخواه
تو نشنیدی که همراه است و پس راه ؟
فخرالدین اسعد.
که نتوان بر این کوه تنها شدن
دو همراه باید به یک جا شدن.
نظامی.
بر آن ره که نارفته باشی بسی
مرو گرچه همراه باشد کسی.
نظامی.
لباسی پوش چون خورشید و چون ماه
که باشد تا تو باشی با تو همراه.
نظامی.
شوریده ای همراه ما بود، نعره ای بزد و راه بیابان گرفت. (گلستان). پیاده ای سر و پا برهنه از کوفه با کاروان حجاز همراه شد. (گلستان).
دیده ٔ سعدی و دل همراه توست
تا نپنداری که تنها میروی.
سعدی.
میروی با دل تو همراه است
می نشینی ز جانت آگاه است.
اوحدی.
|| قرین. همدم. مونس:
که همواره شاه جهان شاه باد
سخندان و با بخت همراه باد.
فردوسی.
با این همه چهار دشمن متضاد از طبایع با وی همراه، بلکه همخواب. (کلیله و دمنه).
چو زآن گم گشته گنج آگاه گشتم
دگر ره با طرب همراه گشتم.
نظامی.
|| متفق. موافق. هم عقیده و هم پیمان:
از ایرا که همراه و یار توایم
بر این پهن میدان سوار توایم.
فردوسی.
با او ددگان به عهد همراه
چون لشکر نیک عهد با شاه.
نظامی.
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم.
سعدی.
ترکیب ها:
- همراه شدن. همراه کردن. همراهی. رجوع به این سه مدخل شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
بینات، ظواهر، گواهها
تعبیر خواب
همراه شدن لذت را نوید میدهد
همراهی کردن: مشکل با پلیس و یا مشکل اداری - لوک اویتنهاو
فارسی به ایتالیایی
scorta
معادل ابجد
567